خود نویسی و خود خندی ، عجب مرد هنرمندی !

هنوز به درستی مشخص نیست اول بار چه کسی خودنویس را اختراع کرد. خودنویس از دو واژه “خود” و “نویس” تشکیل شده است پس هرکسی میتواند خودنویس باشد و یا خودنویسی کند، اما شوربختانه هرکسی نمی تواند صاحب خودنویس باشد! خودنویس میتواند در آن واحد تنها متعلق به یک نفر باشد و هرآنچه خواست با آن بنویسد و بِکشد! اما اشکال کار اینست که آن خودنویس میتواند برای دارنده اش درسر شود. چرا که بعضی وقتها آنچنان جوهر پس میدهد که صاحب آن نیز نمی تواند مشکلات پس از آن را جمع و جور کند. اشکال دیگری که وجود دارد اینست که صاحب آن خودنویس از اینکه دیگران هم مداد و خودکار دارند برمی افروزد و حاضر نیست کسی به غیر از خودش چیزی داشته باشد که بتواند با آن بنویسد و زود شروع به جر زنی میکند! اشکالی دیگر اینست که وقتی با آن خودنویس مینویسد و دیگران میخواهد با خودکار قرمز جلوی غلط هایش ضربدر بزنند، او میخواهد خود نویس را به چشم و چال آنها فرو کند که این هم نوعی دیگر از جر زنی محسوب میشود. پس نوشتن املاها و انشاهای مملو از غلط، یکی دیگر از عیوب داشتن خودنویس است. بدبختی به اینجا ختم نمی شود بخاطر اینکه صاحب آن خودنویس میخواهد املاهای غلط را به دیگران نیز تحمیل کند!  اما باز هم این امر به اینجا ختم نمی شود چون در قرون اخیر کاربردهای از خودنویس گسترده شده است. قبلا ابوعطا خواندنی بود اما جدیدا نوشتی نیز شده، آنهم با خودنویس! برای مثال میتوانید با خودنویس خودتان با خودتان کامنت بازی کنید! خودتان جواب دهید و خودتان کامنت بگذارید و خودتان نیز به کامنت های مخالف منفی دهید! مضاف بر اینها بازهم ماجرا به اینجا ختم نمی شود! شما میتوانید با خودنویس از “دختران معاویه، یعنی خَسن و خُسین” بنویسید و از دید خودتان برای آن عنوانی انتخاب کنید! همانجا با خودتان آنقدر بخندید، آنقدر بخندید، که فراموش کنید تشریح کنید آن دو دختر معاویه در صحرای کربلا غرق شدند! بعد که مشخص همه آن داستان و غرق در صحرای کربلا نیز از اساس سوتی بوده است بروید عنوان را عوض کنید و به ریش خلق الله بخندید! چرا؟ چون شما خود می نویسید، خود می خندید! به به، عجب مرد هنرمندی!

این نوشته در سرگرمی ارسال شده و با , برچسب‌گذاری شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.

بیان دیدگاه